چگونه اوباما مي تواند مسير خطرناك حركت ايران را معكوس كند
نويسنده: رابرت كاگان Kagan 27 ژانويه 2010 - پرزيدنت اوباما براي كمك به ايجاد جهاني به مراتب امن تر, طي ماههاي آينده, فرصتي دارد كه طي يك نسل, يك بار, پيش مي آيد. اين فرصت, مذاكره با روسيه بر سر معاملات تسليحاتي, يا تقويت پيمان ان ...پي تي, يا بستن قراردادي با چين بر سر تغييرات دما, نيست, هر چند , هر كدام آنها ممكن است خيلي هم ارزشمند باشند. اين فرصت, كمك به مردم ايران براي بدست آوردن شكل جديدي از دولت است. با توجه به نقشي كه حكومت روحانيون اسلامي در تهران , در رهبري و حمايت از بنياد گرايي ضد دمكراتيك, ضد ليبرال , و ضد غربي , طي سه دهه گذشته ايفا كرده است, واژگون كردن, يا حتي رفرم اساسي اين رژيم, قابل مقايسه با فروپاشي ايدئولوژيكي و ژئوپليتيكي شوروي خواهد بود. ايراني را تصور كنيد كه, به مردمان تحصيلكرده, مبتكر, و بسيار با فرهنگ آن, اجازه شكوفايي و جذب كامل در اقتصاد و جامعه جهاني داده شود. تصورش را بكنيد كه يك ايران مدرنيزه و شكوفا, كه در آن, انتخابات بصورت عادي, آزاد و عادلانه برگزار مي شود, چه تاثيري بر روي جهان اسلام و خاورميانه بزرگتر, خواهد داشت. آنهايي كه براي مدتها, طرفدار يك "معامله بزرگ" بودند, حق داشتند كه در مورد منافع كلان جهاني آن صحبت كنند, به شرط اينكه ايران, با نظم بين المللي , درآميخته مي شد. اشتباه بزرگ آنها اين بود كه فكر مي كردند چنين معامله اي, با وجود رهبران تاريك انديش و متنفر ضد غربي, امكانپذير است. اما اگر دولت كنوني مي توانست همان مسير برژنف و ليگاچف Ligachevs را طي كند, اين معامله مي توانست جديت پيدا كند. تغيير رژيم, از هر معامله اي كه دولت اوباما ممكن است با دولت كنوني ايران, بر سر برنامه اتمي اش دست يابد, مهمتر است. حتي اگر دولت كنوني تهران, پيشنهاد سال گذشته, براي صدور مقداري از اورانيوم كم درصد خود را مي پذيرفت, تازه يك گام نسبتا كوچك در يك جاده طولاني و نامتعين مي بود. چنين امتياز كوچكي, ارزش رها كردن فشار براي يك تغيير واقعي را ندارد. به همين نحو, تراژيك و غم انگيز خواهد بود اگر اسراييل, با دست زدن به يك حمله هوايي عليه تاسيسات اتمي ايران در سال آينده, به احتمال تغيير سياسي در اين كشور, آسيب وارد كند. چنين حمله اي, آن هم درست در زماني كه رژيم تهران روي طناب راه مي رود, حمايت عظيمي را برايش فراهم مي آورد. - و اصلا براي چه؟ براي اينكه برنامه اتمي آن را يكي دو سال به عقب انداخت, كه تازه, تضميني هم ندارد؟ تغيير رژيم, بهترين سياست منع تكثير اتمي است. حتي اگر دولت بعدي ايران, نپذيرد كه برنامه تسليحاتي را رها كند, نياز آن به مساعدت اقتصادي كشورهاي غربي, و تمايل آن به آميختن مجدد در اقتصاد جهاني و نظم بين المللي , موجب خواهد شد كه لااقل, از سرعت پيش رفتن ديوانه وار بسوي تكميل اين برنامه , كاسته, و براي گفتگوهاي ديپلماتيك, روي خيلي گشاده تري داشته باشد. يك دولت جديد, ممكن است اين برنامه را براي مدتي كنار بگذارد , يا از همه آن دست بكشد. كشورهاي ديگري بودند كه چنين كاري كرده اند. در هر حال, ايراني كه توسط راديكالها با ديدگاههاي هزار ساله , اداره نشود , حتي با داشتن يك سلاح اتمي, چشم انداز ترسناك خيلي كمتري خواهد داشت. اين استدلال محكم, استدلالي واقعي و پراگماتيك است. چه چيزي محتمل تر است؟ اينكه رهبري كنوني ايران , با دست كشيدن از برنامه اتمي خود موافقت خواهد كرد؟ يا اينكه اين رهبران سرنگون خواهند شد؟ يك سال پيش, به نظر مي رسيد كه جواب, روشن باشد. علائم چنداني وجود نداشت كه ممكن باشد, روزي مردم ايران قيام كرده و خواستار تغيير شوند, فرقي هم نمي كرد كه آمريكا و ساير كشورهاي دمكراتيك, براي كمك به آنها چه كردند. اگر چشم انداز دست يافتن به معامله اي بر سر برنامه اتمي تهران, دور به نظر مي رسيد, چشم انداز تغيير رژيم, به نظر مي رسيد, كه حتي دورتر هم باشد. اين احتمالات, از 12 ژوئن تغيير كرده اند. اكنون, احتمال تغيير رژيم, بيشتر از احتمال موافقت رژيم كنوني با دست كشيدن از برنامه اتمي اش است. با تحريمات سخت تر, حمايت علني اوباما و ساير رهبران غربي, و برنامه هايي براي تامين اطلاعات و ارتباطات بهتر براي اصلاح طلبان, احتمال تغيير رژيم, ممكن است هيچوقت بهتر از اين نباشد. همانطور كه اخيرا, ريچارد هس Haass هم نوشته است, " حتي يك فرد واقع گرا بايد تشخيص دهد كه اين , فرصتي است كه نبايد از دست داد". آيا اوباما اين فرصت را تشخيص مي دهد؟ تا اين نقطه, دولت اوباما در واكنش به وقايع ايران, تغييرِ جهت اندكي داشته است. دولت اوباما بگونه اي حركت كرده , كه گويا تحولات تند سياسي در ايران, فقط اهميت حاشيه اي داشته اند, و پيروزي واقعي , همچنان در گرو معامله اي با تهران است. پرزيدنت, بيش از حد, محتاط بوده است. حتي در حاليكه رهبران اپوزيسيون ايران, از او خواسته اند كه طرف آنها را بگيرد, و كارشناساني مانند كريم سجاد پور و ري تكيه , خواستار تلاشهاي فعالانه تري به نيابت از اصلاح طلبان ايران شدند, اوباما , اندك گفته و عمل كرده. رييس جمهور لازم است تشخيص دهد كه اين, همان لحظه " فرو ريختن ديوار (برلن-م) " براي او است. و اينكه, چنين لحظه اي, زودگذر است. رهبران ايران براي بدست آوردن يك سلاح اتمي, با عجله پيش مي روند.. يك دليل آن اين است كه آنها معتقدند, داشتن يك بمب, موضع آنها را, هم در داخل كشور و هم از نظر بين المللي, تقويت خواهد كرد. احتمالا حق با آنهاست. علاوه بر اين, صبر اسراييل, نامحدود نخواهد بود. اگر بيش از حد زمان بگذرد و تغييري در ايران بوجود نيايد, ممكن است اسراييل احساس كند كه راهي جز حمله ندارد, و ديگر به احتمال موفقيت و اينكه نتايج آن تا چه حد خطرناك خواهد بود, نينديشد.. هر چند, اگر قرار باشد كه رژيم ايران با نظارت اوباما ساقط شود, و اگر او نقش قابل رويتي در كمك به آن ايفا كند, جايگاه او در تاريخ, بعنوان يك رهبر دگرگون كننده جهاني, به ثبت خواهد رسيد. سي سال پيش, انقلاب ايران, به كمك بي كفايتي مقامات ارشد دولت كارتر, كه برخي از آنها, تا همين امروز, خواستار عادي سازي روابط با جانشينان بي رحم آيت الله خميني هستند, به پيروزي رسيد. اكنون اوباما اين شانس را دارد, تا افتضاح استراتژيك و ايدئولوژيك آنها را برگردانده و معكوس كند. اما , او نمي تواند مدت خيلي زيادي منتظر بماند. رابرت كاگان, يكي از وابستگان ارشد در بنياد خيريه كارنگي براي صلح بين المللي است كه بطور ماهانه , مقاله اي در واشنگتن پست مي نويسد.